آرنود، با مشاهده این مسئله که 90 درصد از کودکان خیابانی که پس از مدرسه به یک پناهگاه میروند، پس از 2 روز ترک تحصیل میکنند، قصد دارد طی کمک به این کودکان شانس آنها برای ادغام مجدد و موفقیتآمیز در جامعه افزایش دهد. او با دسترسی به کودکان در خیابان و تمرکز بر مهارتهای مثبت آنها برای بازگرداندن عزت نفسشان، کودکان را تا زمانی که خودشان تصمیم بگیرند به سمت آیندهای بهتر حرکت کنند، توانمند میسازد. وی با تأسیس یک شرکت غیرانتفاعی به نام Streetwise در بلژیک به دنبال این است تا درک جامعه از افراد آسیبپذیر را تغییر دهد، نسبت به آنها همدلی ایجاد کند و همزمان یک مدل اقتصادی برای حفظ رشد برنامههای مدرسه سیار ایجاد کند. این شرکت کارگاههای منحصر به فردی را به شرکتها میفروشد تا به کارکنان خود کمک کنند تا چهار مهارت "خیابانی" را توسعه دهند: تمرکز مثبت، خلاقیت فعال، چابکی و قدرت اتحاد.
آرنود در یک استراتژی توسعهای جدید پیشگام است که نگرشها را از کمک به توانمندسازی تغییر میدهد، پتانسیل کودکان خیابانی را روشن میسازد و طیف وسیعی از دستاندرکاران را در کسب مهارتهای مورد نیاز ایجاد تغییر درگیر میکند. او از "مدرسههای سیار" و سیصد ابزار آموزشی بر روی پیادهرو استفاده میکند تا استعدادها و مهارتهای فراوان کودکان خیابانی برای بقا و کار در خیابان را بکار گیرد. تلاشهای آرنود به کودکان کمک میکند تا از نقاط قوت خود آگاهی پیدا کنند، عزتنفس و اعتماد به نفس خود را تقویت کنند و در نهایت، فرایند ادغام مجدد را دنبال کنند. از آنجایی که رها کردن خیابان تصمیمی است که باید از سوی خود بچهها گرفته شود، مدارس سیار آرنود کودکان را همراهی، حمایت و آماده میکنند تا بازیگر زندگی خودشان شوند. آرنود متقاعد شده است که او باید فراتر از توانمندسازی کودکان خیابانی، درک و نگرش اجتماعی نسبت به گروههای محروم را تغییر دهد تا نابرابریهای اجتماعی رو به رشد کاهش یابند. او با الهام از تجربیات زندگی بچههای خیابانی، برنامههای آگاهیبخشی را برای مدارس بلژیک ایجاد کرده است.
واقعیت امر این است که اکثر برنامههایی که کودکان خیابانی را هدف قرار میدهند، بر روشهای سریع ادغام مجدد اجتماعی و دور کردن از خیابان متمرکز هستند. مطالعات مختلف تعداد کودکان خیابانی در سراسر جهان را 100 میلیون کودک تخمین میزنند. زندگی در خیابان مترادف با محرومیت، فقر و سوءاستفاده است و باعث ایجاد بسیاری از تجربیات آسیبزا میشود. خیابان محیطی است که تهدیدی دائمی برای ایمنی جسمانی است و در عین حال به عزت نفس آسیب میرساند؛ اما این مسئله در اغلب اوقات فراموش میشود که خیابان محیط اجتماعی، آموزشی و کاری کودکان خیابانی نیز است. در این محل است که کودکان رفتارهای اجتماعی خاص را میآموزند و سیستمهای ارزشی را میسازند. هزاران سازمان شهروندی (CO ها) که با کودکان خیابانی کار میکنند، اهمیت و نقش حیاتی زندگی خیابانی را به اندازه کافی مورد تائید و تأکید قرار ندادهاند. این گروهها اغلب بر مشکلات -مواد مخدر، خشونت، کار- و نحوه دور کردن سریع کودکان از خیابان تمرکز میکنند. 90 درصد از کودکان پس از یک یا دو روز از مراکز ادغام مجدد فرار میکنند (نظرسنجی انجام شده توسط مدرسه سیار از بیش از پنجاه پناهگاه برای کودکان خیابانی سابق واقع در سراسر آمریکای لاتین). دو دلیل توضیح میدهند که چرا اکثر سازمانها، با وجود نرخ بالای ترک تحصیل، به استفاده از روشهای مشابه ادامه میدهند. اولاً، کار خیابانی به تخصص و روشهای خاصی نیاز دارد که کمتر کسی از آن برخوردار است. دوما، کار خیابانی مستلزم زمان، صبر و شناخت عمیق بافت محلی است. CO ها اغلب به سرمایهگذاران بینالمللی وابسته هستند که تمایلی به تعهد طولانیمدت کار خیابانی مؤثر ندارند. آنها با انتظار رسیدن به نتایج کمّی بالا و کوتاهمدت، بر شرکای محلی فشار وارد میکنند تا کودکان را از خیابانها جمع کنند.